کارل مارکس و قشربندی اجتماعی

ساخت وبلاگ
به قلم: محمدباقر تاج الدین✅مسأله اصلی و مهم این است که در سال های گذشته رفته رفته با طبقاتی شدن امر آموزش به دست دولت و از طریق مجاری به ظاهر قانونی مواجه شدیم به گونه ای که در حال حاضر شاهد سر برآوردن و تأسیس انواع مدارس با عناوین مختلف هستیم و در واقع رنگین کمانی از مدارس شکل گرفته اند که حقیقتا سرگیجه آور هم شده اند. انواع مدارس با شهریه های عجیب و غریب از عادی دولتی گرفته تا هیأت امنایی؛ غیر انتفاعی؛ سمپاد؛ شاهد؛ استعدادهای درخشان و تیزهوشان. شنیده رقم شهریه های مدارس خاص هوش از سرِ آدمی می رباید و با خود می گوید چه خانواده هایی هستند که توان پرداخت این ارقام واقعاً نجومی را دارند؟ و این که اساساً چرا باید نظام آموزش و پرورش اجازۀ بروز چنتین وضعیتی را بدهد که نتیجه اَش به جز نهادینه شدن نابرابری آموزشی و در نهایت نابرابری اجتماعی نیست!!!✳️مگر در قانون اساسی نیامده است که آموزش و پرورش رایگان بوده و تمامی فرزندان این سرزمین حق دارند به تمامی امکانات و فرصت ها و خدمات آموزشی رایگان به نحو مناسب و با کیفیت دست یابند؟ چرا باید دانش آموزانی در شمال تهران در مدارس به اصطلاح لاکچری و با امکانات و خدمات ویژه و با شهریه های سرسام آور درس بخوانند و از سوی دیگر دانش آموزانی در جنوب تهران و یا شهرستا ن های محروم از حداقل امکانات آموزشی هم برخوردار نباشند؟ آیا این به معنای نهادینه کردن نابرابری به دست آموزش و پرورش نیست؟!!❇️وجود این همه مدارس در کشور(منظور انواع است و نه تعداد) و بدتر از آن وجود شهریه های گران و نابرابر به خوبی خبر از وجود طبقاتی شدن و نابرابری گسترده در نظام آموزشی کشور می دهد. مدارسی که با راه اندازی برخی امکانات و خدمات ویژه و متمایز اقدام به جذب دان کارل مارکس و قشربندی اجتماعی...
ما را در سایت کارل مارکس و قشربندی اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdullahrezai بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 20:07

به قلم: محمدباقر تاج الدین✅خزانی دیگر از راه رسید با غروب های سخت محنت بار و غم افزایش که تو گویی شَرَنگ درد را در جان آدمی می ریزد و او را یکسره به جهانی سرشار از اندوه پرتاب می کند. ریزش برگ درختان، خش خش برگ های خشکیده زیر پای رهگذران، نور کم سوی خورشید، غروب زود هنگام، آسمان ابری، کوچ پرندگان، سردی هوا، روزهای کوتاه و زودگذر، بلندای شب ها نوعی دل تنگی و دل گیری برای آدمی به همراه دارد. گفته می شود که در هنگامۀ پاییز میزان افسردگی و خمودگی آدمیان بیش تر می شود که البته جای بررسی دقیق دارد و باید به پژوهش های علمی روان شناسان نگاهی کرد. اما بررسی های سطحی و گفته های برخی افراد جامعه همگی حکایت از افزایش ناراحتی و اندوه در این فصل دارد. بسیاری از شاعران حکایت شان از پاییز حکایت غم و اندوه است و اما این که شاعر خزان را فصلی خالی از فریاد و شور می داند چه وجهی می تواند داشته باشد؟ و این که چرا عموماً در اشعار شاعران و نوشته های نویسندگان پاییز فصلی سرشار از غم و محنت به تصویر کشیده شده است؟ این که فروغ فرخزاد فصل خزان را فصل عاری از فریاد و شور تعبیر کرده چه معنایی می تواند داشته باشد؟ ✳️این گونه به نظر می رسد که پاییز ما انسان ها را به یاد خزان عمر خویش می اندازد و به ما یادآور می شود که چونان فصل پاییز برگ های عمرمان نیز زرد گشته و بر روی زمین می ریزد و این گونه است که شرنگ درد و غم را بر جان آدمی می ریزد. کوتاه بودن روزها، بلندای شب ها، زرد شدن برگ ها و گل ها و بر روی زمین ریختن شان، به خواب رفتن گیاهان و درختان، خاموش شدن آواز هزار دستان، به خواب رفتن طبیعت، همه و همه آدمی را دچار غم و اندوه می سازد. در فصل خزان است که آدمی همه چیز را پایان یافته تلقی می کند کارل مارکس و قشربندی اجتماعی...
ما را در سایت کارل مارکس و قشربندی اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdullahrezai بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 20:07